سایه
یونگ میگوید سایه از ما میخواهد ضعفهایمان را نادیده بگیریم و آن را بهسمت دیگران فرافکنی کنیم. برای اجتناب از اینکه احساس کنیم به اندازهٔ کافی خوب نیستیم، دیگرانی را که اطرافمان هستند، خوب نمیبینیم.
❖هر کس از انداختن گناه خود به گردن دیگران بهعنوانِ وسیلهای دفاعی برای اجتناب از نگریستن به درون خود استفاده میکند.
❖وقتی با خودتان مشکلی ندارید، دیگر دلیلی ندارد که به دیگران برچسب بد بودن بزنید.
سايه
✍️ما از چیزی رنج خواهیم برد که درونمان معادلش را حمل کنیم. فرض کنید در جمعی نشسته اید و کسی رد میشود و به هم با لحنی توهین آمیز میگوید : شما ها یه مشت دختر/ پسر لندهور و تن لش هستید. واکنشهای آدمهای اون جمع البته متفاوت خواهد بود. بعضی ها با تمسخر به او میگویند ” نه که خودت قدیسه شهری !!!”
بعضی ها اصلا توجهی نخواهند کرد….اما در شما اتفاق دیگری می افتد. به شدت بهم میریزید و سعی میکنید هر طور شده با یک پاسخ دندان شکن حساب طرف را کف دستش بگذارید.
پروفسور یونگ اینجا را دست گذاشته است که اگر سر یک موضوعی خیلی بهم ریختی، احتمالا از نظر درونی یا مبتلا بهش هستی یا سوابقی از ابتلای به آن داری وگرنه بنا نیست اینقدر واکنش درونی ( یا بیرونی) نشان بدهی فرض کنید کسی میگوید ” من هر کاری بکنم، خیانت تو کارم نخواهد بود” بعدش میبینی این آدم همه جا از زشتی خیانت داره صحبت میکنه و احتمالا موضوع اینه که نمیتونه تخمین بزنه که خیانت را کسانی انجام داده اند که مثل او، آدمیزاد بوده اند. هیچ ویژگی عجیب غریبی در خیانت پیشگی وجود نداره که آدمی، از آن مبرا و مصون باشه.
شما باید از خیانت بدتان بیاید، درست ! ولی به آدم خائن که میرسید نمیتونید عقده گشایی کنید زیرا ممکن است گره درونی شما باشد و این از حیرت آور ترین مکانیسمهای شخصیتی انسان است !
👈سایه در واقع عمق همان بخشهایی از ماست که میترسیم بدانها معرفی شویم مثلا به شدت میترسیم ما را خسیس یا آویزان عاطفی بنامند به همین دلیل چقدر تلاش میکنیم آدمی خوش خرج یا مستقل عاطفی دیده بشویم .سایه شامل حالات و صفاتی است که برخی از آن ها ممکن است بسیار خواستنی و حتی ضروری زندگی باشند.
شناخت نسبی ما از سایه ومواجه آگاهانه با آن ، نخستین گام برای خود شکوفایی است .
وقتی روی سایه های خود کار میکنیم ، راز سایه را در می یابیم و از فشار سالها ازدحام سایه های خود رهایی می شویم و فردی میشویم وسیعتر و بلکه عمیق تر.
مواجهه کردن یک فرد با سایهاش یعنی نشان دادن روشنایی وی به خودش.
وقتی شخصی چندین بار چیزی را که بصورت قضاوت گونهای بین تضادها وجود دارد را تجربه کرده است آن شخص شروع میکند به درک این موضوع که منظور از “خود” چیست.
هر کسی که سایه و روشناییاش را درک میکند و به آن توجه دارد همزمان خودش را از دو طرف میبیند بنابراین مابین آن دو قرار خواهد گرفت.
کارل گوستاو یونگ:
سایه، بخش تاریکِ ناشناختهِ شخصیت انسان است