🔔 تغییر یا تحمل درد؟!
👠 مدتها پیش، یک جفت کفش خریدم که کوچک بود و پاهایم را اذیت میکرد. به گمانم موقع خرید زیباییشان از رنجِ پوشیدنشان برایم مهمتر بود!
🧍🏻♀یک روز صبح که برای پیادهروی پوشیدمشان. هنوز ۱۰۰ قدم از خانه دور نشده بودم که فهمیدم راه رفتن با آن ها خیلی برایم سخت است! ولی مطابق افکار رایج به خودم گفتم یکم راه بروم بهتر میشود! درد میکشیدم ولی ادامه میدادم! تا جایی که درد کشیدن برایم عادی شد!
🏞 از مسیر هیچ لذتی نبردم کل تمرکزم روی دردِ انگشت کوچک بود که تحت فشار له شده بود!
وقتی برگشتم، کفشها را که در آوردم با پایی آشولاش مواجه شدم و کفشهایی که جا باز نکردند!
⚡️ این حکایتِ خیلی از ماست…
حکایت رنجهایی که آگاهانه میکشیم!
رنج آگاهانه، همان رنجهاییست که میدانیم طبیعی نیست و میتوان برای حل آنها کاری کرد ولی دیگر به بودنش عادت کردهایم.
همان سیکلِ معیوبِ یک رفتار آزاردهنده، اضطرابها و ترسهایی است که در آنها گیر کردهایم ولی همچون یک قربانی، بودنشان را پذیرفتهایم!
⛔️ به آنها خو گرفتهایم چون بودنِ آنها همان منطقهی اَمن ماست.
میدانیم که در رنجیم و یک جای کار میلنگد ولی گمان میکنیم این دنیا و اتفاقات آن است که عرصه را بر ما تنگ کرده است! در مقابل توهُمِ سرنوشتی بیرونی، سرخم کرده و شهامتِ نگاه به درونِ خود و کشف چرایی ماجرا نداریم.
🔆 حواسمان باشد، نرسد روزی که به آخر سفر برسیم و تنها دستاورد ما روحی باشد زخمی که چارهی کار را نه در تغییر بلکه در تحمل افراطی رنج یافت!